در حال بارگذاری ...
مروری بر نمایش‌های اجرا شده در نخستین روز از جشنواره کودک و نوجوان همدان

روز خوشحالی بچه‌ها 

بعد از وقفه‌ای دوساله ناشی از همه‌گیری کرونا و ممنوع بودن تجمعات و نشست‌ها بالاخره جشنواره بین‌المللی تئاتر کودک و نوجوان همدان از سایه محاق به در آمد و مدیران و مسئولان جشنواره در کنار هنرمندان عرصه نمایش کودک و نوجوان این روز‌ها در حال برگزار کردن دوره بیست‌و‌هفتم این بزرگترین رویداد تئاتر کودک و نوجوان کشور در گستره سراسری و بین‌المللی هستند.

رضا آشفته: روز نخست جشنواره بیست و هفتم جشنواره بین المللی تئاتر کودک و نوجوان در تالارهای نمایشی شهر همدان مملو از تماشاگران مشتاقی می شد که می توانستند با روشن کردن چراغ دوباره تئاتر خوشحال کننده آنان باشد و این همان هدف بزرگی است که تئاتر کودک و نوجوان را بر ما آشکار خواهد کرد.

تولید تئاتر برای این گروه‌های سنی، از دیرباز نوعی سرمایه‌گذاری تربیتی و آموزشی محسوب می‌شود که نتایج اجتماعی و فرهنگی چنین رویدادی را می‌توان به راحتی در فردای جامعه‌ای سالم و فرهنگی و پویا ردیابی کرد و امیدوار بود این چرخه تولید محتوای سالم و موثر فرهنگی تا سال‌ها به بازتولید خود ادامه دهد و افرادی در جامعه حاضر باشند که در همدلی و ساختن ایرانی بانشاط و پیشرفته، دوشادوش یکدیگر وظایف شهروندی و جایگاه انسانی خویش را شناخته و به جا می‌آورند.

در نوشتاری که خواهید خواند مروری خواهیم داشت بر نمایش‌های اجرا شده و آنچه در نخستین روز جشنواره بیست و هفتم همدان روی داده است.

«قطعه گمشده»
نمایش «قطعه گمشده» به کارگردانی گلناز امیری از کرمانشاه در بخش فراگیر جشنواره اجرا شد که با همان هدف اصلی فعال سازی تئاتر معلولان تولید شده است. نمایشی که به دنبال شرایط مطلوب است و می‌خواهد یک قطعه ناکامل را در مسیر تکامل به شکل پویایی فعال سازد‌.

نمایش در اتکای به روایت و بهره‌مندی از تکنیک های مدرن تئاتر عروسکی اجرا می‌شود و این خود دلیلی برای ارتباط غیرمستقیم با مفاهیم لحاظ شده در این اجراست. ای‌کاش کارگردان اثر در مسیر تکامل اثر، مبنای کلی رو در رو شدن با مفهوم درام لحاظ می‌شد و ما را نسبت به داده‌های مطرح شده حساس‌تر می‌کرد و چالش مسیر پر پیچ‌و‌خم‌دارتری را برای یافتن قطعه گمشده در نظر می‌گرفت. به هر تقدیر انتظاری از معلولان نیست اما باید این نکته را هم لحاظ کرد که آنان بیش از این‌ها توش و توان حضور دارند و می‌توانند خلاقه‌تر در ساخت و ساز یک اثر نمایشی ایفای نقش کنند بنابراین اگر مشکلی هم هست، به نویسنده و کارگردان برمی‌گردد که از این توانایی بیشتر بهره‌مند شوند. 

«اتاق سفید»

«اتاق سفید»، نوشته مسعود هاشمی‌نژاد و کار مهسا جعفری و مسعود هاشمی‌نژاد در ارائه تکنیکی با کامیابی همراه می‌شود اما در بیان محتوایی با سوءتفاهمات و پرسش‌های بی پاسخی باقی می‌ماند. نمایشی که درباره کودکان سرطانی است و در اتاقی سفید که مختص بیمارانی است که روزهای آخر را برای مواجهه با مرگ سپری خواهند کرد، ماجراهایی در گذر است.

گروه بازیگران کودک و نوجوان با حوصله در صحنه هدایت شده‌اند و در ارائه ترکیب‌بندی‌ها بسیار حضور تاثیرگذاری دارند و مدام این تصاویر با تنوع و هماهنگی دقیق و منظم در حال دگرگونی است و مخاطب را دعوت به دیدن شرایطی می‌کنند که در آن مرگ این کودکان معصوم رقم خواهد خورد اما در اینجا مسائلی چون خدا و مواجهه با آن و حس و حال حاکم بر پدران و مادران این نوع بیماران مطرح خواهد شد که از حدود و ثغور آنچه در تئاتر جهان حاکم بوده، بسیار بیرون است. در یونان باستان مرگ و کشتن و خشونت در بیرون از صحنه همیشه رخ می داد و بعد پیک ها و همسرایان به این رویدادهای سخت اشاره‌ای می‌کردند چون بهتر آن است که تئاتر محل و محمل تزکیه باشد تا این‌که بخواهد این شرایط دردناک را بر ذهن و روان مخاطب با تحکم تحمیل کند؛ بنابراین اگر در اتاق سفید مرگ و خشونت ناشی از آن در لفافه بیماری سرطان حاکم بر صحنه است بنابراین بی پروایی لحاظ‌شده نمی‌تواند از جنس تئاتر فرهیخته یونانی باشد و این جسارت نیز خواه ناخواه از منطق راستینی برای تحمل دردها برخوردار نیست اما اینکه کارگردانی به دنبال ارتباط با مخاطب بوده و تصاویر و ضرباهنگ کمک حال اجراست، همه چیز پذیرنده خواهد بود اما بسته محتوایی نمی‌تواند کمک حال کسانی باشد که در تئاتر به دنبال آگاهی یابی برآمده‌اند و دلشان می‌خواهد در بیرون از آن بتوانند از این نکات راهگشا بهره‌مند شوند.

«اتاق من»
نمایش «اتاق من» کاری از شهرستان مرودشت به کارگردانی لیلا همایون بازهم درباره بیماری سرطان و مواجهه کودکان با چنین بیماری های سخت و کم‌تر قابل درمان است اما در متن‌نویسی نمی‌تواند با درام درخور تامل همراه بشود و همین نکته بسیاری از نواقص را بر اجرا تحمیل خواهد کرد.

اینکه کودکی باید از افسردگی دربیاید؛ لازمه یک درام است اما چگونگی روال ایجاد موقعیت و تکیه بر شخصیت‌های نمایشی‌تر و حتی واقعی شاید بستر یک درام پر چالش‌تر و در عین حال باورپذیرتر را فراهم می‌کرد که از آن چشم‌پوشی شده است.

شاید نکته دیگر؛ انتخاب بازیگر پسر نمایش باشد که می‌تواند در صحنه تبدیل به عنصر پویایی برای باورمندی درد حاکم بر موقعیت باشد؛ نکته اما اینکه در نمایان ساختن درد و افسردگی چیره نخواهد شد و نمی‌تواند در ارتباط با آن دختر نمایشگر و در واقع فرشته نجات تکاپوی درستی را به چالش بکشد و نبودن احساسات نیز همه چیز را ساختگی جلوه خواهد داد و در نهایت بی باورمندی همه چیز فرو خواهد پاشید. به هر روی نمایش در گرفتن ارتباط چندان موفق نیست با آنکه بازیگر دختر تلاش دو چندانی برای استقرار ضرباهنگ و تا حدودی هماهنگی های پیش برنده صرف اجرا می‌کند.

دیگر اجراها 
نمایش «وقتی ما نیستیم» کار داوود زارع می‌تواند از بازیگران بهره لازم را برای یک حضور باورمند ببرد و حتی در ارائه متن از پذیرندگی قابل ملاحظه‌ای برخوردار است و انگار هنوز چیزهایی در پیرامون آن اضافه می‌نماید و کار می‌تواند رتوش شود و ریتم بهتری حاکم بر روابط شود. 
نمایش «کودکان کار» از همدان کار مسعود کردی توانسته یک مسئله به‌روز و فراگیر در وضعیت فعلی جامعه را در بستر یک نمایش به چالش بکشد و درباره مردمانی است که در روستا به کار و زندگی مشغول‌اند اما غول بیکاری نوجوانی را گول می‌زند و او را به شهر می‌کشاند که کودک‌کار شود و حالا مردم روستا درپی برگردان این بچه تلاش می‌کنند و... بازیگر کودک به زیبایی تمام ایفای نقش می‌کند و لحظات هیجانی را برای باور اتفاقات فراهم می‌کند. 
نمایش «آی‌تک» کار فاطمه برمال از اردبیل نیز در اتکای به یک افسانه قدیمی بر آن است که یک تئاتر روایتی را برای روزگار ما و تربیت فرزندان لحاط نماید هر چند همین اتکای به داستان و پرهیز از درام به مفهوم حقیقی و حضور یک تنه یک بازیگر و راوی مانع از تحقق یک اثر نمایشی تاثیرگذار خواهدشد و با آنکه تلاش بسیاری در عروسک‌سازی شده است اما وجود یک راوی_ بازیگر راه به جایی نمی‌برد که ما را از دیده شدن این اثر خوشحال کند. 
یک نمایش خیابانی از مهدی حبیبی از شهر ملایر نیز درباره تنهایی یک پسر بچه در روز نخست اجرا می‌شود که پدر و مادرش کارمندند و این بچه به کمک پدربزرگ و مادربزرگ‌اش والدینش را متوجه این تنهایی خواهدکرد. نمایشی که به درستی با عناصر قابل لمس و باور اجرا می شود اما برای خیابان ۴۰ دقیقه زمان زیادی است و بهتر این‌که ملاحظه سرپا ایستادن بچه ها و همراهان‌شان می‌شد و کمی کوتاه‌تر کردن نمایش آنان را به سرانجام بایسته‌تری رهنمون می‌کرد.




مطالب مرتبط

نقدی بر نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی

بازی رو به پیش عشق و سیاست
نقدی بر نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی

بازی رو به پیش عشق و سیاست

رضا آشفته: نمایش «فردریک» نوشته امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی که آذر و دی در سالن اصلی تئاتر شهر میزبان مخاطبان است، درباره تئاتر و به شیوه پسامدرن است که در آن زندگی یک بازیگر قرن نوزدهم فرانسه ...

|

نظرات کاربران